امــــــام خامنـه ای: من یک وقت گفتـم که «اسفندیـار» مثـــل ایـــن
بچه حزباللّهیهاى امروز خودِ ماست! در فرهنگ شاهنامه یک حزباللّهى غیورِ
دینخواهِ مبارز وجود دارد.
اگر جمله فوق را احمدی نژاد می گفت، رسانه
های به اصطلاح اصولگرا و مدعی ولایت مداری چه واکنشی انجام می دادند. آیا
گروه ها و نهادهای خاصی از حوزه علمیه و بسیج و جنبش عدالت خواه و … بیانیه
صادر نمی کنند که چرا به امت حزب الله توهین شده است؟
این مطلب را به دوستان “مکتب ایرانی” شناس تقدیم می کنم. دوستانی که دیگر برای احمدی نژاد حتی به عنوان رئیس جمهور قانونی و زنده ی ایران، حداقلی از احترام را قائل نیستند.
دوستانی که می گردند و می گردند تا نکته ای از سخنان دکتر احمدی نژاد پیدا کرده و به او اتهامی را وارد کنند. او را ضدولایت فقیه، مروج مکتب ایرانی، خرافاتی، منحرف، قانون شکن و… بنامند.
بعد از شنیدن سخنان احمدی نژاد و واکنش ناجوانمردانه برخی سایت ها و شخصیت ها، در سایت “خامنه ای دات آی آر” بیانات رهبری پیرامون حکیم فردوسی را جستجو کردم و با جملات عجیبی روبرو شدم.
با مطالعه این جملات کاملا متوجه می شوید که سخنان احمدی نژاد راجع به فردوسی آن هم در جمعی که برای پاسداشت عید نوروز گرد هم جمع شده اند، جملات به جا و خوبی بوده است.
در حقیقت احمدی نژاد با تأکید بر پیوند جشن باستانی نوروز و تاریخ کهن ایران زمین و مکتب اسلام به دنبال استفاده از این ظرفیت فراملیتی برای ترویج معارف ناب اسلامی بین مردم کشورهای مختلف است.
فردوسی توانست معارف ناب اسلامی و انسانی را با تاریخ کهن ایران و ادبیات غنی فارسی در هم آمیزد و در روزگاری که زبان فارسی و هویت ایرانی و اسلام حقیقی در حال نابودی بود، به احیای مجدد این گوهر ناب و نایاب دست یابد. و این چنین به ایرانیان افتخار پرچم داری اسلام را عطا کند.
غرب به تاریخ اسطوره ای خود در یونان و روم باستان می نازد و تمام تلاش اش را می کند تا آن را از دین و خدامحوری (که به قول خودشان افیون ملت هاست) بزداید تا بتواند با استفاده از این پتانسیل تاریخی برای افکار بشریت دامی تازه بسازد.
غرب از شناخت فطرت خداجو و موحد انسان ها غافل است. و ما تمام اتکای قدرت فرهنگی مان بر شناختمان از حقیقت پاک فطری درونی انسان هاست.
بنابراین استفاده از تاریخ باستانی و پرافتخار ایرانیان و ادبیات غنی فارسی و پیوند آن با دین مبین اسلام برای جذب اندیشه های مردم سراسر دنیا، کاری عاقلانه است.
اسم این کار را نمی توان ترویج مکتب ایرانی و مقابله با نظام اسلامی نامید. اگر کمی عمیق تر بیاندیشیم.
در ادامه چند جمله بسیار جالب از امام خامنه ای پیرامون حیکم ابوالقاسم فردوسی را قرار می دهم و قضاوت را به شما می سپارم:
امروز شما چه بخواهید، چه نخواهید، چه خودتان بدانید، چه ندانید، چه تصدیق بکنید یا نکنید، براى بسیارى از ملتها الگو و اسوه شدهاید. این بیدارى اسلامى که مشاهده میکنید، چه بگوئیم، چه نگوئیم، چه به رو بیاوریم، چه نیاوریم، چه دیگران به رو بیاورند، چه نیاورند، اثرگرفتهى از حرکت عظیم ملت ایران است. این انقلاب عظیم، این انقلاب بزرگ، این تحول بنیانبرافکنِ سنتهاى طاغوتى و نظام طاغوتى و نظام سلطه، ملت ایران را به یک اسوه تبدیل کرد. شما اگر بخواهید به لوازم اسوه بودن و الگو بودن عمل کنید، بایستى معرفت دینى و معرفت اسلامى خودتان را عمق ببخشید؛ و این در گذشتهى شعر ما وجود داشته. شما نگاه کنید، شاعران برجستهى ما اغلب – حالا نمیگویم همه – اینجورند؛ از فردوسى بگیرید تا مولوى و سعدى و حافظ و جامى. فردوسى، حکیم ابوالقاسم فردوسى است. به یک آدم داستانسرا، اگر صرفاً داستانسرا و حماسهسرا باشد، حکیم نمیگویند. این «حکیم» را هم ما نگفتیم؛ صاحبان فکر و اندیشه در طول زمان او را حکیم نامیدند. شاهنامهى فردوسى پر از حکمت است. او انسانى بوده برخوردار از معارف ناب دینى…